کد مطلب:149261 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

شعارهای ابا عبدالله
ابا عبدالله در مقام افتخار، خیلی تكیه می كرد روی پدرش علی مرتضی. البته به اعتبار جدش هم افتخار می كرد (آن كه جای خود دارد) ولی مخصوصا به پدرش علی مرتضی افتخار می كرد، با اینكه آنها كه در آنجا بودند دشمنان علی بودند ولی مدعی بودند كه ما امت پیغمبر هستیم. امام حسین كوشش داشت كه افتخارش را به علی مرتضی رسما بیان كرده باشد.

اشعاری كه ابا عبدالله در روز عاشورا خوانده اند، خیلی مختلف است؛ با آهنگهای مختلف سروده شده است كه بعضی از آنها از خود ابا عبدالله و بقیه از دیگران است و ایشان استشهاد كرده اند. مثل اشعار معروف فروة بن مسیك كه سراپا حماسه است.

یكی از اشعاری كه ابا عبدالله در روز عاشورا می خواند و آن را شعار خودش قرار داده بود، این شعر بود (مخصوصا یك مصراع آن):



الموت اولی من ركوب العار

و العار اولی من دخول النار [1] .



نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است. اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزت، شعار شرافت؛ یعنی برای یك مسلمان واقعی، مرگ


همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن. مردم دنیا! بدانید اگر حسین حاضر است كه تا آخرین قطره ی خون خود و جوانانش ریخته شود، برای چیست. حسین در دامن پیغمبر و علی بزرگ شده است (تعبیر از خودش است) از پستان زهرا شیر خورده است.

خطبه ای دارد ابا عبدالله در روز عاشورا، در آن وقتی كه از نظر ظاهر همه ی امیدها قطع شده است و هر كسی [در آن شرایط] باشد خودش را می بازد. ولی این خطبه آنچنان شور و احساسات دارد كه گویی آتش است كه از دهان حسین بیرون می آید، اینقدر داغ است! آیا این جمله ها شوخی است: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد ركز بین اثنتین بین السلة و الذلة، و هیهات منا الذلة» [2] ؟!

پسر زیاد از شمشیرش خون می چكد. پدر سفاكش بیست سال قبل آنچنان از مردم كوفه زهر چشم گرفته بود كه تا مردم كوفه شنیدند پسر زیاد مأمور كوفه شده است، خود به خود از ترس به خانه هایشان خزیدند، چون او و پدرش را می شناختند كه چه خونخوارهایی هستند. همینكه پسر زیاد به كوفه آمد و امیر كوفه شد، به خاطر رعبی كه پدرش در دل مردم كوفه ایجاد كرده بود، مردم از دور مسلم پراكنده شدند. اینقدر مردم مرعوب اینها بودند! اما حسین خطاب به مردم كوفه می فرماید: «الا و ان الدعی ابن الدعی» مردم! آن زنازاده ی پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما «قد ركز بین اثنتین بین السلة و الذلة» (گریه ی استاد) می دانید به من چه پیشنهاد می كند؟ می گوید: حسین! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر. به امیرتان بگویید كه حسین می گوید: «هیهات منا الذلة» حسین تن به خواری بدهد؟! «گریه ی استاد» آیا او خیال كرده كه من مثل او هستم؟ «یأبی الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت» (گریه ی استاد) خدا می خواهد حسین چنین باشد. شما مگر نمی دانید. آن زنازاده مگر نمی داند كه من در چه دامنی بزرگ شده ام؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شده ام، روی دامن علی مرتضی بزرگ شده ام، من از پستان فاطمه شیر خورده ام (گریه ی استاد). آیا كسی كه از پستان زهرا شیر خورده باشد، تن به ذلت و اسارت مثل پسر زیاد می دهد؟! «هیهات منا الذلة» ما كجا و تن به خوای دادن كجا؟! شعار حسین در روز عاشورا از این تیپ است. آقایان سر دسته ها كه برای دسته های خودتان شعار می سازید، ببینید


شعارهایتان با شعارهای حسین می خواند یا نمی خواند.


[1] مقتل الحسين، مقرم، ص 345.

[2] اللهوف، ص 41.